۸ پارت ۲۳
(دوستان از اونجایی که خیلی همایت نمیشه دیر به دیر بست میزارم آخه حتی کامنتی هم نیست که بهم انرژی بده💔💔)
تهیونگ: هوی میخواستی چیکار کنی؟ (عصبی)
کوک: بیخیال بابا گوشیمو جا گذاشتم (معلومه دروغ میگه)
تهیونگ: آره مشخصه
کوک: ببینم اصلا تو چرا اومدی؟؟
تهیونگ: ..........
کوک: جوابی نداری نه
(یهو ا٫ت درو باز میکنه و اعضا خیلی وقته موهای ا٫تو باز ندیدن)
ا٫ت: شما دو تا اینجا چیکار میکنین؟
کوک:............
تهیونگ:........
ا٫ت: آهای چرا هنگ کردین؟ (دستشو جلو صورتشون تکون میده)
کوک: ا ... ا ..... ت (لکنت)
تهیونگ: م ... موهات.....چ...چقدر ق. قشنگه
ا٫ت: آاااااا ممنون
حالا بیاین بریم پایین پیش بقیه
تهیونگ و کوک: ب...با..شه
(همه باهم رفتن پایین که بقیه هم از تعجب شاخ دراوورده بودن)
جیهوپ: ا٫ت!!!!!!!
ا٫ت: جانم؟
جین: موهات!!!!
ا٫ت: بده؟
جیمین: نه فوقولادستتتت (هیجان)
ا٫ت: جدی!!! (لبخند)
نامجون: آره از فرشته ها هم زیبا تری😃
شوگا: نمیدونستم موهات انقدر بلنده😍
کوک: ا٫تی میشه موهاتو ناز کنم توروخداااا🥺🥺🥺 (کیوت)
ا٫ت: باشه (مهربون)
(همه دراز کشیده بودن روی مبل و اونو مثل تخت بزرگ درست کرده بودن بالشتو یه پتو خیییلی بزرگ که روی همشونو داده بود انداختن روشون هشتایی باهم چراغارو خاموش کردن و خونه تاریک تاریک بود و اسپیلتم روشن بود و خنک
هشتایی کنار هم بعد از خوردن غذای عالی شوگا خوابیدنو فیلم نگاه میکردن و ا٫تو وسط بین کوک و تهیونگ گذاشته بودن)
نامجون: میگم اینطوری خیلی بهتر شده نه؟
ا٫ت: آره خیلی بهتره بیشترم کیف میده
تهیونگ: بله دیگه به کوچولو ها بایدم کیف بده😁. (دماغ ا٫تو فشار میده)
ا٫ت: هییی نکن من کوچولو نیستم
تهیونگ: هستی
ا٫ت: نیستم
تهیونگ: هستی
جیهوپ: بسه دیگه ا٫ت کوچولوعه تموم شد و رفت
همه جز ا٫ت: 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
ا٫ت: اوپا تو طرفمی یا دشمنم
جیهوپ: تو الان چی گفتی؟ (تعجب)
ا٫ت: آاااام اوپا
جیهوپ: هوراااااا🥳🥳
(از رو همه رد میشه و گونه ا٫تو میبوسه)
جیهوپ: بعد چند سال برای اولین بار بهم گفتی اوپاااا🥲🥺
نامجون:..........
.....................................................................
خماریییی😁😁😁
تهیونگ: هوی میخواستی چیکار کنی؟ (عصبی)
کوک: بیخیال بابا گوشیمو جا گذاشتم (معلومه دروغ میگه)
تهیونگ: آره مشخصه
کوک: ببینم اصلا تو چرا اومدی؟؟
تهیونگ: ..........
کوک: جوابی نداری نه
(یهو ا٫ت درو باز میکنه و اعضا خیلی وقته موهای ا٫تو باز ندیدن)
ا٫ت: شما دو تا اینجا چیکار میکنین؟
کوک:............
تهیونگ:........
ا٫ت: آهای چرا هنگ کردین؟ (دستشو جلو صورتشون تکون میده)
کوک: ا ... ا ..... ت (لکنت)
تهیونگ: م ... موهات.....چ...چقدر ق. قشنگه
ا٫ت: آاااااا ممنون
حالا بیاین بریم پایین پیش بقیه
تهیونگ و کوک: ب...با..شه
(همه باهم رفتن پایین که بقیه هم از تعجب شاخ دراوورده بودن)
جیهوپ: ا٫ت!!!!!!!
ا٫ت: جانم؟
جین: موهات!!!!
ا٫ت: بده؟
جیمین: نه فوقولادستتتت (هیجان)
ا٫ت: جدی!!! (لبخند)
نامجون: آره از فرشته ها هم زیبا تری😃
شوگا: نمیدونستم موهات انقدر بلنده😍
کوک: ا٫تی میشه موهاتو ناز کنم توروخداااا🥺🥺🥺 (کیوت)
ا٫ت: باشه (مهربون)
(همه دراز کشیده بودن روی مبل و اونو مثل تخت بزرگ درست کرده بودن بالشتو یه پتو خیییلی بزرگ که روی همشونو داده بود انداختن روشون هشتایی باهم چراغارو خاموش کردن و خونه تاریک تاریک بود و اسپیلتم روشن بود و خنک
هشتایی کنار هم بعد از خوردن غذای عالی شوگا خوابیدنو فیلم نگاه میکردن و ا٫تو وسط بین کوک و تهیونگ گذاشته بودن)
نامجون: میگم اینطوری خیلی بهتر شده نه؟
ا٫ت: آره خیلی بهتره بیشترم کیف میده
تهیونگ: بله دیگه به کوچولو ها بایدم کیف بده😁. (دماغ ا٫تو فشار میده)
ا٫ت: هییی نکن من کوچولو نیستم
تهیونگ: هستی
ا٫ت: نیستم
تهیونگ: هستی
جیهوپ: بسه دیگه ا٫ت کوچولوعه تموم شد و رفت
همه جز ا٫ت: 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
ا٫ت: اوپا تو طرفمی یا دشمنم
جیهوپ: تو الان چی گفتی؟ (تعجب)
ا٫ت: آاااام اوپا
جیهوپ: هوراااااا🥳🥳
(از رو همه رد میشه و گونه ا٫تو میبوسه)
جیهوپ: بعد چند سال برای اولین بار بهم گفتی اوپاااا🥲🥺
نامجون:..........
.....................................................................
خماریییی😁😁😁
- ۳.۹k
- ۲۹ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط